ج) میانه‌روی اسلام در اخلاق: 
اسلام میانه‌رو و معتدل است میان آرمانگرایان و ایده‌آلیست‌های افراطی که انسان را فرشته یا فرشته‌آسا می‌پندارند، و بر همین اساس ارزش‌ها و روش‌های فرا‌تر از توان وی، برایش طرح‌ریزی می‌کنند، و میان واقع‌گرایان افراطی که او را حیوان یا شبه حیوان قلمداد می‌کنند، و بر همین اساس رفتاری فرو‌تر از شخصیت و ارزش وی برایش روا می‌دارند. دسته اول با حسن ظن به فطرت انسانی آن را خیر و نیکی محض به شمار آوردند و اینان با بدگمانی به آن طبیعت بشر را شر و پلیدی خالص برشمردند. در حالی که نظر اسلام در میان این دو گروه، نظری است میانه‌رو و معتدل.
انسان در نظر اسلام موجودی است مرکب، دارای عقل، شهوت، غریزه حیوانی و روحانیت فرشتگان که راه خیر و راه شر برای وی روشن و معلوم شده است. و از نظر ساختاری و فطری برای پویش هر دو راه مهیا شده است، هم می‌تواند راه شکر و سعادت را در پیش گیرد و هم راه کفر و شقاوت، در وی به اندازه‌ی استعداد پارسایی، استعداد ناپارسایی هم وجود دارد. مأموریت و وظیفه‌ی او مبارزه با نفس و پرورش آن است تا اینکه تزکیه و پاک و پاکیزه گردد:
«وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا» (الشمس: ۷ – ۱۰)
«و سوگند به نفس آدمی، و به آنکه او را ساخته و پرداخته کرده است. سپس بدو گناه و تقوا را الهام کرده است (و راه و چاه و حسن و قبیح را توسط عقل و وحی به او نشان داده است) کسی رستگار می‌گردد که نفس خویشتن را پاکیزه دارد و بپیراید و کسی ناکام و نومید می‌گردد که نفس خویشتن را (در میان کفر و شرک و معصیت پنهان بدارد و به معاصی) بیالاید.» (القرضاوی، ۱۹۸۹م، ص۱۳۸)
تکالیف اخلاقی اسلامی قابل اجراست و از سختگیری‌های طاقت فرسا به دور است در روایتی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است: «أحبّ الدین إلی اللَّه الحنیفة السّمحة» «محبوب‌ترین دین در نزد خداوند دینی است که معتدل و آسان گیر باشد.»
و نیز فرمودند:
«انی ارسلت بحنیفیة سمحة؛ من به دینی معتدل آسان گیر رسالت یافتم.»
د) واقع‌بینانه‌بودن اخلاق اسلامی:
اخلاق و شیوه برخورد اجتماعی در اسلام، اخلاقی است واقعی که این دین با رعایت میانگین توان عموم مردم، و پذیرش ضعف بشری و به رسمیت‌شناختن انگیزه‌ها و نیازهای مادی و روانی انسان آن را ارائه کرده است.
(الف) اسلام، پذیرش دین را به چشم‌پوشی و صرف‌نظر از ثروت و سرمایه و دست‌کشیدن از امور معیشتی مشروط نکرده است، آنگونه که انجیل از عیسی (ع) نقل می‌کند که ایشان به کسانی که می‌خواستند از وی پیروی کنند می‌فرمود: ثروتت را به فروش بگذار آنگاه از من پیروی کن!
توجه بدین نکته ضروری است آنچه که اسلام از مردم می‌خواهد نه ترک نعمت‌ها بلکه استفاده خداپسندانه از نعمات به هنگام استفاده از آنها می‌باشد. اسلام از ما نخواسته که از نعمت‌ها استفاده نکنید! بلکه دستور اسلام این است که از نعمت‌استفاده کنید اما عابدانه و شاکرانه نه خودسرانه و تجاوزگرانه، و سفارش می‌کند که مال را در کف دست قرار بده نه در دل. به نظر می‌رسد تکرار عبارت‌های انجیل و توصیه به ثروت‌گریزی و دنیاستیزی تحت عنوان زهد و تقوا که در آثار و اقوال برخی مسلمانان دیده می‌شود ناشی از نادانی و ضعف است نه از بینش و قوت، چرا که زهد حقیقی، ترک اموری است که فایده‌ی اخروی ندارد نه ثروت دنیا.
و قرآن هم انجیل‌آسا نمی‌گوید: «سرمایه‌داران و ثروتمندان به قلمرو آسمآنها پای نخواهند گذاشت مگر زمانی که شتر از سوراخ سوزن بگذرد!.»
بلکه اسلام نیازمندی فرد و جامعه به ثروت را مد نظر قرار داده، و آن را عامل استواری و پایداری زندگی قلمداد نموده است، و دستور داده که در زمینه‌ی رشد و توسعه‌ی اقتصادی و پاسداری از ثروت و دارایی‌ها اقدام گردد و قرآن در بیش از یک موضع، بی‌نیازی و ثروت را منت و نعمت به شمار می‌آورد، و خداوند [در مقام ذکر نعمت‌ها و الطاف] به پیامبرش می‌فرماید:
«وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ» (الضحی: ۸) «و تو را نیازمند و تنگدست یافت و ثروتمند و بی‌نیازت کرد.»
و به یکی از صحابه فرمود: «چه نیکو و زیبنده است ثروت پاک در دست انسان درستکار.» (احمد در مسند خود و طبرانی در الکبیر این حدیث را بسند صحیح روایت نموده‌اند)
(ب) نه در قرآن و نه در سنت گفته‌های ذیل که در انجیل از قول عیسی (ع) ذکر گردیده‌اند وجود ندارد: «دشمنانتان را دوست بدارید... به آنانی که نفرینتان می‌کنند، آفرین بگویید،... اگر کسی به گونه‌ی راستت سیلی زد، گونه‌ی چپت را هم برایش پیش ببر... و اگر کسی پیراهنت را دزدید شلوارت را هم به او بده.»
این دستورات شاید در مرحله‌ای محدود و برای اصلاح وضعیتی ویژه جایز باشند، اما هرگز نمی‌توانند به عنوان یک شیوه رفتاری همگانی و همیشگی، برای تمامی مردم در تمامی دورآنها، محیط‌ها، و شرایط گوناگون پیشنهاد و تجویز گردند. چرا که درخواست دشمن دوستی و آفرین‌گویی به بدخواهان و نفرین‌کنندگان، از یک انسان عادی و معمولی بی‌تردید است فرا‌تر از توانایی وی و تکلیفی است مالایطاق. از این رو اسلام به درخواست عدالت‌ورزی و دادگری در برخورد با دشمنان اکتفا کرده است:
«وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ» (المائدة: ۸)
«دشمنانگی قومی باعث نشود که شما رفتار غیر عادلانه در پیش بگیرید، دادگری کنید که به تقوا و پرهیزکاری نزدیک‌تر است.»
بر این اساس واقع‌گرایی اسلام در تشریع درشتی در مقابل بدی، بدون اجازه‌ی تجاوزگری و ستیزه‌جویی، متجلی و آشکار می‌گردد. با این کار اسلام عدالت و دفع دشمنی و ستم را تثبیت و برقرار ساخته است، اما گذشت و خویشتن‌داری و بخشش بدکار را هم مورد تشویق و ستایش قرار داده است، تا آنجا که به عنوان جوانمردی و کاری شرافتمندانه و ستودنی و نه فریضه‌ای الزامی مطرح گردد. این امر در این فرموده‌ی خداوند کاملاً آشکار می‌باشد:
«وَجَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِّثْلُهَا ۖ فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ» (الشوری: ۴۰)
«کیفر هر بدی، کیفری همسان آن است، اگر کسی (به هنگام قدرت برای هدایت گمراهان و استحکام پیوندهای اجتماعی، از بدکار) گذشت کند و صلح و صفا به راه اندازد، پاداش چنین کسی با خداست، خداوند قطعاً ظالمان را دوست نمی‌دارد.»
یا می‌فرماید:
«وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ ۖ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِّلصَّابِرِینَ» (النحل: ۱۲۶)
«هرگاه خواستید (مجرمان و قانون‌شکنان را) مجازات کنید، تنها بدان اندازه کیفر دهید که به شما تعدی و آزاررسانی شده است (و از حد آن فرا‌تر نروید) و اگر شکیبایی پیشه ساختید (و به خاطر خدا مجازات نکردید) قطعاً این شکیبایی برای شکیبایان بهتر خواهد بود.»
(ج) از جمله جلوه‌های واقع گرایی نظام اخلاقی اسلامی این است که این نظام تفاوت‌های فردی و عملی میان مردم را به رسمیت شناخته و مد نظر قرار داده است. چه همه مردم از لحاظ توان ایمانی، پایبندی به فرمانهای خداوند و دوری‌گزیدن از نواهی او، و نیز از نظر وفاداری به ارزش‌ها و آرمانهای والا در یک سطح نیستند؛ همانگونه که حدیث مشهور جبرئیل اشاره می‌کند، دینداری دارای سه مرتبه است: مرتبه‌ی اسلام، مرتبه‌ی ایمان، و مرتبه‌ی احسان که بالا‌ترین آنها می‌باشد. و هر مربته‌ای طبعاً افراد خود را دارد.
آن چنانکه اسلام‌پژوهان می‌گویند هرگاه واژه‌های ایمان و اسلام هردو به صورت جداگانه در یک جمله آورده شوند، مقصود از ایمان: عمل قلب، شخصیت درونی، جنبه اعتقادی و بینشی و صفات روحی، و مقصود از اسلام: شخصیت برونی، جنبه رفتاری، و عمل اندام‌های حتی فرد می‌باشد و ایمان و اسلام مانند روح و تن هستند.
همچنین در یک تقسیم‌بندی دیگر، آنگونه که قرآن می‌فرماید مسلمانان سه دسته‌اند: آنهایی که به خود ستم می‌کنند، میانه‌روان، و پیشتازان در نیکی‌ها.
جفاپیشگان خودستیز آنهایی هستند که کم‌کاری می‌کنند، برخی واجبات را ترک می‌کنند و مرتکب برخی کارهای حرام می‌گردند.
میانه‌روان کسانی هستند که به انجام تکالیف و دوری از کارهای حرام اکتفا می‌کنند، و در عین حال به انجام امور مستحب و دوری از مکروهات بی‌توجه هستند.
پیشتاز در نیکی هم کسی است که علاوه بر انجام واجبات، سنت‌ها و مستحبات را هم رعایت می‌کند، و دوری از امور شبهه‌ناک و مکروه را هم به ترک کارهای حرام می‌افزاید. فرا‌تر از این، چه بسا که به منظور نیفتادن در ورطه‌ی حرام و مکروه از برخی کارهای حلال هم چشم‌پوشی می‌کند.
این فرمایش خداوند در سوره‌ی فاطر به همین دسته‌بندی اشاره می‌کند:
«ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا ۖ فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ» (فاطر: ۳۲)
«(ما کتاب‌های پیشین را برای ملت‌های گذشته فرستادیم و) سپس کتاب (قرآن) را به بندگان برگزیده‌ی خود (یعنی امت محمدی) عطاء کردیم. برخی از آنان به خویشتن ستم می‌کنند، و گروهی از ایشان میانه‌روند، و دسته‌‌ای از ایشان در پرتو توفیقات الهی در انجام نیکی‌ها پیشتازند. این (سبقت در خیرات) واقعاً فضیلت بزرگی است.»
این آیه ارزشمند، گروه‌های سه‌گانه‌ی فوق را – با تفاوت مراتب و درجه‌هایشان – جزو آن امتی می‌شمارد که خداوند از میان بندگانش آن را انتخاب فرموده، و کتاب آسمانی را به آن سپرده است.
(د) نکته‌ای دیگر در تکمیل این مفهوم، و آن اینکه نظام اخلاقی اسلام، پارسایان را مکلف نساخته است که همانند فرشتگان، بری از هرگونه عیب و نقص، و معصوم از هر گناهی باشند، بلکه در ارزیابی این نظام، انسان متشکل از گِل و روح است و در این صورت اگر روح گاهی وی را تعالی بخشد؛ گِل نیز هر بار وی را پایین می‌آورد. و برتری نیک مردان و وارستگان فقط در توبه و بازگشت به سوی پروردگار می‌باشد [نه در عدم ارتکاب گناه]، همانطور که خداوند در توصیف آنها می‌فرماید:
«وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ» (آل عمران: ۱۳۵)
«(پارسایان) کسانی هستند که چون دچار گناه (کبیره‌ای) شدند و یا (با انجام) گناهان صغیره) بر خویشتن ستم کردند به یاد خدا می‌افتند، (و وعده و عید، و عقاب و ثواب و جلالت و عظمت او را پیش چشم می‌دارند و پشیمان می‌گردند) و آمرزش گناهانشان را خواستار می‌شوند – و جز خدا کیست که گناهان را بیامرزد؟ - و آگاهانه کاری را که انجام داده‌اند، ادامه نمی‌دهند و تکرار نمی‌کنند.»
(هـ) و بالاخره از نشانه‌های واقعگرایی اخلاق اسلامی این است که شرایط اضطراری و استثنایی همانند جنگ را مد نظر قرار داده است، و به خاطر آن کار‌ها و اموری را مجاز اعلام نموده که در حالت صلح و برقراری آرامش غیر مجاز هستند، از جمله: تخریب اماکن و ساختمآنها، سوزاندن درخت‌ها و...، و نیز دروغگویی و وارونه‌نمایی به منظور فریب و منحرف‌ساختن افکار دشمن در مورد حقایق لشکر اسلام، شما نفرات، جنگ‌افزار‌ها و تاکتیک‌های عملیاتی آن. چرا که جنگ – همانگونه که در حدیث هم آمده است – نیرنگ و ترفند است. (القرضاوی، ۱۹۸۹م، صص۱۶۵ – ۱۶۷)
هـ) وجود مراتب در ارزشهای اخلاقی اسلام
یکی دیگر از ویژگی‌های نظام اخلاقی اسلام این است که ارزش‌ها دارای مراحل و مراتبی هستند، در حالی که در بسیاری از مکاتب اخلاقی ارزش را دارای یک مرحله می‌دانند. یعنی در هر کاری امر دایر است بر اینکه یا آن کار ارزش دارد و یا ندارد. مثلاً در مکتب کانت، اگر انجام کاری فقط برای اطاعت از حکم عقل و ندای وجدان باشد ارزشمند است، اما اگر اطاعت از حکم عقل، همراه با ارضای عواطف باشد، دیگر ارزشی نخواهد داشت، بنابراین، فداکاری مادر برای فرزندش، از آنجا که برای ارضای عواطف مادر است، عملی بی‌ارزش است. در حالی که در دین اسلام هر یک از این رفتار‌ها مرحله‌ای از ارزش را دارا است.
بنابراین، اسلام برای ارزش‌ها مراحلی را قائل است. دسترس به بعضی از مراحل آن برای عموم میسّر است، اما رسیدن به مراحل بالا و بالا‌تر برای همه انسانها میسّر نیست و این منحنی هر چه بیشتر به طرف بالا صعود کند، از بالا روندگان آن کاسته خواهد شد.
مراتب ارزش اخلاقی در مکتب اسلام طیف وسیعی از ارزش‌ها را شامل می‌شود که می‌توان برای آن مراحلی را تا بی‌‌‌نهایت قائل شد، در حالی که ارزش‌ها در سایر مکاتب، فقط در دو دسته، یا در حد بسیار عالی و محدود یا در حد گسترده و یکسان برای همه، مطرح می‌شوند؛ به عنوان مثال، ترحم بر کودک یتیم، کمک به نابینا و لبخندی مهربانانه به روی انسانی نیازمند، مرحله‌ای از ارزش را تشکیل می‌دهند. (شریفی، ۱۳۸۴، ص۷۵)
و) غایت گرایی
از ویژگیهای دیگر نظام اخلاقی اسلام، غایت انگار است، نه وظیفه گرا. این گفته ممکن است در ابتدا، تعجب انگیز باشد، اما دلیل بر این مدعا این است که در متون دینی ما (اعم از آیات و احادیث نبوی) در مقام تشویق و دعوت به انجام کارهای خیر، بر این نکته تأکید شده است که این کار‌ها موجب سعادت، آسایش، اطمینان، فلاح، فوز و مانند آن می‌گردد. یعنی اینکه این کار‌ها بایستنی است و انسان باید به انجام آنها اهتمام ورزد، چرا که موجب سعادت او می‌گردد، و این عین غایت انگاری است. انسان به عنوان موجودی مختار و آگاه در افعال خود غایت داشته هر کاری را به هدفی و برای برآوردن غرضی انجام می‌دهد. با توجه به آیات قرآن کریم معلوم می‌گردد غایت نهایی و مطلوب بالذات انسان در کارهای اخلاقی سعادت، فوز و فلاح نهایی است که اشاره به برخورداری او از بالا‌ترین سرور‌ها و شادابی‌ها به لحاظ کمی و کیفی دارد.
راستی در مکتب اخلاقی اسلام، غایت چیست؟
با مراجعه به متون دینی استنباط می‌شود که غایت در این نظام، لذت است، اما نه لذتهای حسی دنیوی که ناپایدار، سطحی و توام با رنج‌ها و آلام فراوان است، بلکه لذتهای پایدار، عمیق و خالی از هرگونه رنج و سختی. با مروری بر آیات قرآن روشن می‌گردد که خداوند از انسان خواسته خود را در لذتهای دنیوی که گذرا و همراه با رنجهای فراوان و بسیار پایین مرتبه و دون هستند محدود نساخته و به آخرت و نعمتهای جاودانه آن نظر تام داشته باشد.
از منظر قرآن، بالا‌ترین لذت و سروری که برای انسان حاصل می‌گردد، لذت حاصل از انس با خدا، قرب به او و نظر به جمال و جلال الهی است. «و رضوانٌ من الله اکبر.»
از این رو می‌توان گفت: غایت در نظام اخلاقی اسلام قرب الی الله است، یعنی مصداق آن مفهوم غایی، قرب الهی است. باید توجه داشت که نظام اخلاقی اسلام به لحاظ غایی، ثنوی نیست، هدف یک چیز است و آن سعادت نهایی است و این حقیقتی است که مفاهیم عدیده‌ای بر آن دلالت می‌کند، مفاهیم متعددی که به عنوان غایت نهایی در نظام اخلاقی یاد می‌شود،
غایت در اخلاق اسلامی خیر و سعادت اخروی است، نه منافع دنیوی. در قیاس با منافع دنیوی، نظام اخلاقی اسلام غایتگرا نیست، بلکه ارزش‌گرا و فضیلت خواه و به تعبیری وظیفه‌گراست. به عبارتی چون نظام اخلاقی اسلام مبتنی بر انسان‌شناسی خاصی است و گستره وسیعی برای حیات و کمالات انسانی می‌بیند، منافعی که بدان نظر دارد، کمال و سعادت اخروی انسان است که در پرتو قرب الهی حاصل می‌شود. این غایت، یعنی کمال انسان، با انجام اعمالی که ملایم با نفس متعالی انسان است، تحقق می‌یابد، از این رو، نظام اخلاقی اسلام در مقام توصیه و دستور و ارائه برنامه، همچون وظیفه‌گرایی که به هیچ غایت مادی و منفعت دنیوی نظر ندارد، توصیه می‌کند.
به تعبیری دیگر، امانتداری، راستگویی و مانند آن به لحاظ ویژگیهای خاص خودشان و با قطع نظر از سود و زیان دنیوی مترتب بر آنها در نظام اخلاقی اسلام خوب و پسندیده‌اند، چون این افعال با ویژگیهایی که دارند، به گونه‌ای هستند که گرایشهای متعالی انسان، او را به سوی آنها فراخوانده، آنها را اموری خوب و بایستنی معرفی می‌کند، در اسلام، انسان فضیلت‌مند کسی است که راست بگوید هرچند به زیان او تمام بشود، بخشش کند، هرچند او را در محرومیت قرار دهد، یعنی این امور با قطع نظر از سود و زیان دنیوی مترتب بر آنها ارزش اخلاقی هستند. هرچند در هر حال خیر اخروی خود را به همراه می‌آورند.
ز) عقلانی و وحیانی بودن نظام اخلاقی اسلام
نظام اخلاقی اسلام عقلانی وحیانی است. بدین معنا که هم خرد و اندیشه انسان و هم پیامبران الهی بدان دعوت می‌کند که از این امر گاهی به فطری بودن دین نیز تعبیر می‌شود. متکی بر وحی بودن باعث می‌شود راهنمایی‌های اخلاقی آن مصون از خطا باشد. احکام اخلاقی در حقیقت راه‌های تحقق کمال انسان را تبیین می‌کند یعنی در واقع هر دستور یا رهنمود اخلاقی که بیان می‌کند با انجام درست آن به کمال وجودی خود نزدیک‌تر شده ودر صورت ترک فلان عمل اخلاقی زشت از دوری نسبت به کمال خویش مصون می‌مانیم
تعالیم کلی دین اسلام و احکام اخلاقی آن، با گرایشهای فطری انسان هماهنگ و همنواست. اگر اسلام ما را به ترک تعلقات دنیوی و توجه به خدا و آخرت و ارزشهای معنوی فرا می‌خواند، عقل حسابگر نیز، که همواره سود و زیان و مصالح و مضار انسان را در نظر می‌گیرد و انسان را به انجام کارهایی که بیشترین سود و کمترین زیان را برای او دارد، دعوت می‌کند، و آن فراخوان وحیانی را تأیید می‌کند. صریحاً می‌توان گفت که اسلام تنها از ما خواسته است که عاقل باشیم و عاقلانه عمل کنیم. انسان عاقل و خردمند هرگز آخرت را به دنیا نمی‌فروشد و جهان ابدی، لذایذ معنوی و لقای خدا را با لذایذ ناچیز و بی‌مقدار دنیوی مبادله نمی‌کند. از این روست که می‌گوییم نظام اخلاقی ما عقلانی - وحیانی است، و البته این امربه هیچ وجه به معنای بی‌نیازی انسان از وحی برای رسیدن به کمال و کافی بودن عقل نیست، که شرح آن مجالی دیگر را می‌طلبد.
ح) گستردگی و غنای منابع اخلاقی در اسلام
منابع اخلاقی اسلامی غنی و گسترده است، قرآن سرچشمه زاینده معارف اخلاقی است. احادیث و سنت نبوی و سیره عملی زندگی پیامبر اکرم (ص) و شاگردان ممتاز مدرسه دعوت ایشان، تفسیر عملی گویایی بر آیات نورانی قرآن هستند که شرایط و چگونگی تطبیق معارف کلی اخلاقی اسلام را در موقعیت‌های گوناگون زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی به ما آموزش می‌دهند.
ط) قابلیت تطبیق در شرایط زمانی و مکانی مختلف
این ویژگی از برجسته‌ترین جنبه‌های اخلاق اسلامی است زیرا هر نظام اخلاقی در صورتی پاینده و برقرار می‌ماند که به نیازهای اخلاقی انسان بهتر پاسخ دهد. این نیاز‌ها در عین ثباتی که در همه زمانها و مکانها دارند همراه با شرایط و ویژگی‌های هر عصر و هر مکان مصادیق و مظاهر گوناگونی می‌یابند. اخلاق اسلامی به جهت آنکه معطوف به نیازهای اخلاقی انسانی است، جنبه ثابت و پاینده‌ای را در خود دارد و در طی زمانی طولانی توسط بزرگان و علمای متعهد و متخصص دین با شرایط متفاوت اجتماعی و تاریخی تطبیق شده است وجه انعطاف پذیر ظواهر و مظاهر آن نیز شناسایی شده است بنابراین بی‌آنکه به ورطه نسبیت مبتلا شود، می‌تواند پاسخگوی انسان در همه زمانها و جوامع باشد.
در فرهنگ اسلامی وجود انسانهای ربّانی به عنوان نمونه‌های عینی و حقیقی انسان مسلمان تجسم واقعی اخلاق اسلامی است. وجود چنین اسوه‌هایی که در بد‌ترین شرایط تاریخی بر تعهدات اخلاقی خویش پایداری کرده‌اند امکانپذیر بودن عمل به دستورات اخلاقی اسلام را اثبات می‌کند. انسان مسلمان با نظر در سیره عملی داعیان و عالمان ربانی در آینه صفحات تاریخ شوق کمال معنوی را در خود می‌یابد و با امید و اطمینان به امکان پذیر بودن کمالات معنوی روی به تلاش می‌آورد. افزون بر سنت و سیره اخلاقی پیامبر خاتم (ص)، شاگردان برجسته مکتب ایشان نیز قله‌های بلند فضایل اخلاقی هستند که به لطف الهی در طول تاریخ سلسله‌های پرشماری از تربیت یافتگان مکتب اخلاقی اسلام را تشکیل داده‌اند و در همه زمانها عالمان و صالحان بزرگ و ربانی نمونه‌های عینی اخلاق اسلامی بوده‌اند. این نمونه‌های عینی جان مشتاقان را بر می‌انگیزد و اطمینان به سرانجام خوش تکاپوی اخلاقی را تقویت می‌کند. هر یک در روزگار خود ثمره دلپذیر و عینی مکتب اخلاقی اسلامی بوده‌اند که حرکات و سلوک ایشان خود مدرسه‌ای از اخلاق و پارسایی بوده است.
ی) همگانی بودن مسیر رشد اخلاقی برای همه انسانها
یکی دیگر از ویژگی‌های اخلاق اسلامی این است که مسیر رشد اخلاقی را بر همه انسانها به طور مساوی گشوده می‌داند این ویژگی ناشی از انسان‌شناسی اسلامی و تربیت اسلامی است تربیت اسلامی شرایطی سنی و محیطی و معرفتی افراد را در نظر دارد به همین دلیل و پاداش و کیفر هر فرد به تناسب شرایط اوست تناسب پاداش و کیفر با شرایط هر فرد موجب می‌شود هیچ‌گاه انسان حرکت به سوی کمال را دیر نمی‌شمارد و گمان نخواهد کرد به سبب شرایط ویژه‌ای که دارد به کمال نخواهد رسید. انسان مسلمان با ایمان هیچ‌گاه نمی‌تواند شرایط سنی خود را بهانه‌ای برای سستی در مسیر کمال قرار دهد. همچنین هیچ فرد مسلمانی نباید فقدان امکانات و ابزار مادی را بهانه کند و تکالیف اخلاقی و شرعی خود را ترک کند. در نظام فقهی و اخلاقی اسلام هر فرد در هر شرایطی تکلیف خاص خود دارد که متناسب با امکانات و توانایی‌های مربوط به‌‌ همان شرایط است در نتیجه همه انسانها در هر برهه زمانی و در هر محیط اجتماعی و جغرافیایی می‌توانند به سوی کمال حرکت کنند و اگر تکالیف اخلاقی خویش را به شایستگی و با خلوص نیت انجام دهند. مراتب بلندی از کمال را در می‌یابند.

نتیجه‌گیری:
۱) نظام اخلاقی اسلامی، متکی بر وحی است و این ویژگی باعث می‌شود راهنمایی‌های اخلاقی آن مصون از خطا باشد و احکام اخلاقی آندر حقیقت راه‌های تحقق کمال انسان را تبیین می‌کند.
۲) دین اسلام مجموعه‌ای از عقاید و دستورات عملی است که نزول آن در قالب تعالیم وحی از سوی آفریدگار جهان می‌باشد، و نظام اخلاقی را در آن به عنوان مجموعه آموزه‌هایی که راه و رسم زندگی کردن به نحو شایسته و بایسته را ترسیم کرده، باید‌ها و نبایدهای ارزشی حاکم بر رفتار آدمی را تبیین می‌کند، ودر نتیجه بخوبی به رابطه تنگاتنگ دین اسلام و اخلاق پی خواهیم برد و اخلاق را پاره‌ای ناگسستنی از دین به شمارخواهیم آورد.
۳) به مجموعه‌ای «نظام» گفته می‌شود که تمامی اجزاء و عناصر آن با یکدیگر ارتباط و انسجام داشته و همه آنها هدف واحدی داشته باشند. در بسیاری از مکاتب اخلاقی، چنین انسجام و پیوند درونی مشهود نیست
۴) تنها مرجع صحیح برای شناسائی نیک و بد و صحیح و خطای آنچه که انسان به جا می‌آورد، همانا راهنمائی و ارشاد خداوند است و بس، اما وسائل و مدارک دیگری که انسان برای همین منظور (شناخت خیر و شر) اتخاذ می‌کند، آنها اگرچه صلاحیت دارند کمک و مؤید مرجع اصلی باشند که به آن اشاره کردیم، ولی به تنهائی صلاحیت ندارند که مرجع و مأخذ برای شناسائی نیک و بد قرار داده شوند.
۵) مرجع اصلی نیروی ضمانت اجرای قوانین اخلاقی تنها خداوند است و بس و تنها چیزی که سزاوار است محرک انسان به سوی اخلاق عالیه و خصال پسندیده و یا مانع از تخلق او به اخلاق پست و صفات رذیله باشد، همانا محبت خداوند و علاقه‌مندشدن انسان به تحصیل رضا و خوشنودی او و یا ترس از خشم و غضب او می‌باشد.»
۶) سیستم اخلاقی که بر پایه‌ی نظریات اسلامی به وجود می‌آید، سیستمی است دامنه‌دار که تمام سیستم‌های مختلف اخلاقی که دانشمندان اخلاق به آنها اشاره کرده‌اند، تحت این نظریه اسلامی مندرج و هریک از آنها در محل مناسبی برای خود جا باز می‌کند.
۷) اسلام در پی پایه‌ریزی جامعه‌ای پارسا و با تقوا است که حرکات و سکنات آن برای رسیدن به اوج ارزشهای اخلاقی و مثالگرایی است. جامعه‌ای که بشریت می‌تواند با دیدن آن پروردگار و خالق خود را بشناسد.
۸) هر جامعه‌ای برای برقراری استقرار و ثبات نیاز به برخی ضوابط و قوانین اخلاقی دارد که ضایع شدن آنها باعث پاره شدن نخی می‌گردد که افراد جامعه را بهم پیوسته، قرآن مجموعه‌ای از قواعد و اصول اخلاقی را در این زمینه وضع کرده که هر فطرت و سرشت پاکی در مقابل آنها به پاس احترام خواهد ایستاد.
۹) اسلام به واسطه نظام اخلاقی خویش، در پی پایه‌ریزی جامعه‌ای پارسا و با تقوا است که حرکات و سکنات آن برای رسیدن به اوج ارزشهای اخلاقی و مثالگرایی است. جامعه‌ای که بشریت می‌تواند با دیدن آن پروردگار و خالق خود را بشناسد.
۱۰) ارزش‌های اخلاقی حد نصابی دارند که کمتر از آن از دیدگاه اسلام قابل پذیرش نیست. یعنی افعالی که حقیقتاً تأثیر تام در کمال انسان دارند، افعالی هستند که دارای این شرایط باشند؛ باید از ایمان به خدا و ایمان به روز قیامت سرچشمه بگیرند و در چارچوب تکالیف شرعی انجام گیرند.
۱۱) نظام اخلاقی اسلام همه عرصه‌های حیات انسان را در بر می‌گیرد. برخی از ادیان جهان نظام اخلاقی خود را به تنظیم بخشی از روابط انسان محدود کرده‌اند این ویژگی تکلیف اخلاقی افراد را در عرصه‌های دیگر نامعلوم می‌گذارد. در حالی که اسلام به همه ابعاد وجودی انسان توجه دارد و تمامی روابط انسان را تحت پوشش هدایت اخلاقی خود می‌گیرد.
۱۲) اخلاق اسلامی به جهت آنکه معطوف به نیازهای اخلاقی انسانی است، جنبه ثابت و پاینده‌ای را در خود دارد و در طی زمانی طولانی توسط بزرگان و علمای متعهد و متخصص دین با شرایط متفاوت اجتماعی و تاریخی تطبیق شده است وجه انعطاف پذیر ظواهر و مظاهر آن نیز شناسایی شده است بنابراین بی‌آنکه به ورطه نسبیت مبتلا شود، می‌تواند پاسخگوی انسان در همه زمانها و جوامع باشد.

فهرست منابع:
۱) قرآن کریم.
۲) الترمذی، أبی عیسی، سنن الترمذی، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۳م.
۳) الشرباصی احمد، دایرۀ المعارف اخلاق قرآنی، محمد بهاء الدین حسینی، سنندج، انتشارات تازه نگاه، چاپ اول، ۱۳۷۹هـ. ش.
۴) الغزالی مصری محمد، خلق المسلم، دکتر محمود ابراهیمی، تهران، نشر احسان، چاپ اول، ۱۳۷۸ هـ. ش.
۵) القرضاوی یوسف، الخصائص العامۀ للإسلام، بیروت، مؤسسۀ الرسالۀ، الطبعۀ الرابعۀ، ۱۴۰۹هـ.. ق - ۱۹۸۹م.
۶) خرم دل مصطفی، تفسیر نور، تهران، نشر احسان، ۱۳۷۱هـ. ش.
۷) زیدان عبدالکریم، اصول الدعوۀ، بغداد، بی‌نا، ۱۹۷۵م.
۸) شریفی، احمد حسین، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، قم، مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (ره)، مرکز انتشارات، ۱۳۸۴هـ. ش.
۹) عبدالحلیم محمود، فقه الدعوة إلی الله، دار الوفاء الطبعة الأولی ۱۴۱۰ هـ. ق- ۱۹۹۰ م.
۱۰) غزالی امام محمد، إحیاء علوم الدین، بیروت، دارالفکر، ۱۹۹۵م.
۱۱) قطب محمد، مفاهیم بنیادی اسلام، لقمان محمد‌پور، تهران، نشر احسان، چاپ اول، ۱۳۷۹ هـ. ش.
۱۲) مودودی ابوالأعلی، تئوری اخلاقی در اسلام، غلامرضا سعیدی، تهران، بینا، ۱۳۶۴هـ. ش.